مهندسی فرهنگی و مدیریت کشور در نگاه مقام معظم رهبری(2)

نویسنده: مهدی ناظمی اردکانی

شورایعالی انقلاب فرهنگی و مهندسی فرهنگی کشور

مهندسی سیستم و مدیریت سیستم دو مقولی متمایزاند. در مهندسی سیستم موضوع طراحی و باز سازی و نوسازی و تحول و پویایی در یک سیستم مطرح است ولی در مدیریت سیستم ، اداری سیستم در چار چوب و محدودیتهای سیستم مهندسی شده انجام می پذیرد. هر اندازه مهندسی یک سیستم کاملتر باشد ، مدیریت سیستم به صورت کاملتر و اثر بخش تر امکان پذیر می شود و بالعکس .
مهندسی و مدیریت سیستم با توجه به رویکردی که بر مهندسی و مدیریت سیستم حاکم می باشد ، هویّت می پذیرد .
اگر رویکرد ، فرهنگی باشد و اهداف فرهنگی و رسیدن به ارزشها و نمادهای ویژه فرهنگی ، مقصد قرار گیرد ، نوع مهندسی و مدیریت سیستم ، فرهنگی خواهد بود .
مدیران متعهد و متّدین برای رسیدن به اهداف فرهنگی با بهره گیری از سیستم های مهندسی شدی ناسازگار یا کم سازگار با اهداف فرهنگی موفّق ، نخواهد شد موجبات تحوّل و رشد فرهنگی را فراهم کنند . مهندسی فرهنگی سیستم است که ، انقلاب و تحوّل فرهنگی را زمینه ساز می باشد . انقلاب فرهنگی را باید از مهندسی فرهنگی یک سیستم ، سازمان و یک نظام آغاز نمود . اگر بیان می شود که انقلاب اسلامی ، انقلاب فرهنگی است به موجب آن است که در اولین قدم ، نظام کهنه و فرسوده و ناسازگار با اهداف فرهنگی را مهندسی مجدد نمود و به جای آن نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظام مهندسی فرهنگی شده قرار داد . استمرار انقلاب فرهنگی در کشور ، مستلزم مهندسی مستمر کشور در همی سطوح خواهد بود . مهندسی کلان‌ْ نظام کشور و نظام های داخلی ودستگاههای مختلف ، موضوع مهندسی فرهنگی کشور می باشند .
شورایعالی انقلاب فرهنگی از آن جهت " انقلاب فرهنگی " را حیات و استمرار می بخشد که مهندسی فرهنگی کشور یعنی باز مهندسی و طراحی نوین سیستم ها و نظام های خرد و کلان را با فرامین و هدایت های مقام معظم رهبری پی می گیرد .بدین مناسبت است که ولی فقیه در جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی کشور نه تنها هرگز موجب ایستایی نظام مقدس جمهوری اسلامی نخواهد بود . بلکه همواره موجبات پویایی و تحوّل در این نظام را فراهم می سازد . بالعکس آنچه حاکمان مطلق العنان در نظام های توتالیر ولی به ظاهر دموکراتیک موجب می شوند .
فلسفه وجودی شورایعالی انقلاب فرهنگی و حمایت های بی دریغ حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی بخصوص در سالهایی که به بهانی قانون گرایی و اصلاحات و نظائر آن این جایگاه انقلاب را مورد شدیدترین هجمه های آگاهانه و نا آگاهانه باسفسطه های ابهام بر انگیز قرار داده بودند ، در این نکته اساسی است که این جایگاه می تواند تضمین کنندی استمرار انقلاب اسلامی ، انقلاب فرهنگی و تحول و پویایی در کشور با مهندسی همواری فرهنگی کشور باشد .
مقام معظم رهبری چنین دلسوزانه می فرمایند :
" بعضی از دستگاهها یا بعضی از آدمها _ چه آدمهای موظّف در بعضی بخشها یا غیر موظّف _ هر وقت دستشان برسد و موقعیت مناسبی وجود داشته باشد و در فضای سیاسی جامعه شعار داغ تری نباشد ، یکی از شعاره های خویشان ، حمله به شورای عالی انقلاب فرهنگی است که چرا وجود دارد ، وجودک دنب لا یقاس به ذنب چقدر فاصله است بین این حرف که ما می گوییم شورای عالی انقلاب فرهنگی بی بدیل است و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و حرف کسانی که می گویند اصلاً این شورا چرا وجود دارد ، مثل کسانی که از وجود یک مرکز سیاستگذار ی فعال برای اداری کشور ناراضی اند . " ۱۳۸۱
شورایعالی انقلاب فرهنگی می تواند و باید مجموعه ای بی بدیل و ضروری و مؤثر و پر اهمیت در جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی کشور باشد . با وجود چنین جایگاهی و ایفای مأموریت مهندسی فرهنگی کشور است که می توان به " انقلاب فرهنگی " معنا و مفهوم بخشید . مدیریت فرهنگی ( فراتر از مدیریت دستگاههای فرهنگی ) برای رسیدن به اهداف فرهنگی در یک سازمان و در یک جامعه به توفیق نخواهد انجامید مگر آنکه مقدم بر مدیریت ، مهندسی سازمان و جامعه سازگار با اهداف فرهنگی و با رویکرد فرهنگ هدف ، انجام شده باشد . هر گونه تحول در فرهنگ سازمان و جامعه نیز با مهندسی فرهنگی آن سازمان و جامعه باید آغاز شود بدین ترتیب است که مفهوم انقلاب فرهنگی را می توان با مفهوم مهندسی فرهنگی کشور روشن ساخت و به خوبی دریافت که انقلاب فرهنگی با هیچ اقدام دیگری متصور نمی باشد .
مقام معظم رهبری می فرمایند :
" این جا (شورایعالی انقلاب فرهنگی ) را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای کشور _ اعم از دستگاههای فرهنگی و سایر دستگاهها _ و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد".
رسیدن به اهداف فرهنگی آنهم اهدافی که مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای والای اسلامی در کشور می باشند جز در پی ایجاد تحول و پویایی و نوسازی و باز سازی نظام های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کشور و دستگاههای زیر مجموعی آنها امکان پذیر نمی باشد .نظام ها و دستگاههایی که امروز بار اجرای برنامه های کشور و تحقق اهداف را بر عهده دارند .در رژیم گذشته و چه بسا در سالهای پس از انقلاب اسلامی ، بر اساس فرهنگ ماتریالیسم ، لیبرالیسیم غرب ، مهندسی شده اند و بار آن فرهنگ را به منزل می رسانند . بدین سبب است که تلاشهای مدیریتی مدیران متدین و مسلمان و انقلابی با وجود چنین سیستم ها و سازمانهای مهندسی شدی متناسب و مبتنی بر فرهنگ غیر خودی به نتیجه مطلوب و رضایت بخش نمی نشیند .
جایگاهی که باید با نگاهی بلند مدت و بصیرتی راهگشا با شناخت و باور نسبت به مسئولیت الهی علما و صاحبنظران اسلامی در عهده دار ی رسالت هدایت امت اسلامی و ملتهای جهان و امیدوار به نصرت الهی ، چشم انداز ایران و جهان را بخوبی ترسیم نماید و تحولات لازم را در کلان نظام جمهوری اسلامی و نظام های زیر مجموعه آن و سیستم ها و سازمان ها منظور دارد و بدین ترتیب انقلاب فرهنگی را استمرار بخشید ، شورایعالی انقلاب فرهنگی خواهد بود . چنین وظیفه و مأموریتی را می توان با واژه مهندسی فرهنگی کشور بیان داشت .

مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور و اهمیت و ضرورت و امکان پذیری آن

اصلی ترین و محوری ترین عنصر و جزء ، در یک سازمان و در یک جامعه ، عنصر و جزء فرهنگ است . همانگونه که استمرار حیات و رشد گیاه و حیوان و انسان در محیط زیست طبیعی و مشترک آنها امکان پذیر است . فرد و سازمان و جامعه هم در محیط زیست فرهنگی‌ِ قابل زیست که محیط زیست خاص انسان است و وجه تمایز او را با حیوان و گیاه نشان می دهد ، می تواند به حیات و رشد خود ادامه دهد .

محیط زیست طبیعی و مهندسی و مدیریت آن

هر گونه آلودگی و عدم سازگاری محیط زیست طبیعی ، آسیب ها و تنگناهای جدی و محسوس و ملموس برای حیات گیاه و حیوان و انسان به وجود می آورد . همی آنها که در این محیط زیست طبیعی ، زیست می کنند و بهره می گیرند بر این محیط زیست نیز تأثیر می گذارند . بر تعامل گیاه و حیوان با محیط زیست طبیعی قواعد و قوانین تکوینی حاکم بوده و بر آن اساس عمل می کنند . ولی تعامل انسان و محیط زیست طبیعی او ، تابع علم و اندیشه و عمل و اختیار اوست . گاه با جهالت و ضلالت خود و با تخریب و آلوده سازی محیط زیست طبیعی که حیات خودش به سلامت آن بستگی دارد ، حیات خود را و حیوانات و گیاهان را دچار مشکل می سازد و آنگاه است که به فکر چاره می افتد که چگونه از خطرات، آسیب ها و تهدیدات این محیط رهایی یابد .
سازمانی به عنوان سازمان محیط زیست طبیعی شکل داده می شود . قرار دادهای بین المللی امضاء می گردد انذارها و هشدارها شکل می پذیرد ، تشکل ها و انجمن های نگهبان و حافظ محیط زیست و گیاهان و حیوانات پا به صحنه می گذارند و هزار و یک استاندارد و قاعده و ضابطه و طرح و برنامه تدوین و تنظیم و تصویب می شود تا محیط زیست نا سالم طبیعی جای خود را به محیط زیست طبیعی بدهد .
محیط زیست طبیعی قابل زیست آرمانی و هدف که طراوت بخش حیات مادی انسان باشد را مهندسی می کنند و در پی مدیریت محیط زیست طبیعی موجود برای رسیدن به محیط زیست مطلوب ( هدف ) هستند . برای اینکه نقاط ضعف محیط زیست طبیعی موجود را از بین ببرند و یا جلوی افزایش نقاط ضعف و آلودگی های آنرا بگیرند . دو اقدام اساسی را شکل می دهند .
۱ـ نقاط قوت محیط زیست طبیعی را تقویت می کنند ، با ایجاد و گسترش فضای سبز و ایجاد عوامل تقویت کننده محیط زیست طبیعی ، تشکیل مناطق حفاظت شده و نظایر آنها تلاش می‌کنند که در محیط زیست طبیعی بر اساس نقشه مهندسی محیط زیست طبیعی ،تحول و باز سازی و نوسازی پدید آورند .
۲ـ نقاط ضعف محیط زیست طبیعی را از بین می برند . برای این منظور هم ، کارخانه ها فن‌آوری ها ، سازمان ها و طرح ها و محصولات ناسازگار با محیط زیست طبیعی و آلوده کننده آن را شناسایی می کنند و برای آنها با قرار دادن ضوابط و مقررات و استانداردها ، محدویت هایی فراهم می سازند و اگر بتوانند آنها را از میان بر می دارند . برای اینکه ماشین ها و کارخانه ها و سازمان ها ، محیط زیست خود را آلوده نسازند و محیط زیست را سالمتر بسازند ، در فکر طراحی مجدد و نوسازی و بهسازی آنها می باشند .
بدیهی است بدون آنکه انواع محصولات و فن آوری وسیستم های تولیدی و ... سازگار با محیط زیست طبیعی ، مهندسی مجدد نشوند هر اندازه هم مدیران کارگاهها و کارخانه ها و رانندگان خودروها دلسوز و علاقمند به محیط زیست سالم باشند و تلاش نمایند ، هر گز به خواسته خود نمی رسند و عملاً دست اندر کار آلوده کردن محیط زیست طبیعی و عامل حیات بخش خویش اند .
بنابر این نخست باید محیط زیست طبیعی مطلوب ( هدف ) یعنی آن محیط زیستی که باید در یک مدت زمان مشخص مثلاً ۱۰ یا ۲۰ سال آینده بدان رسید ، مهندسی نمود و سپس همی عناصر و عواملی که در محیط زیست موجود حیات دارند و بر این محیط زیست اثر می گذارند را مهندسی و سپس مدیریت نمود .
از آنجا که تأثیرات محیط زیست طبیعی کاملاً محسوس و سریع است . هشدارها و انذارها قابل درک است . ارزیابی کمی وضعیت آن امکان پذیر بوده و سلامت و آلودگی آن را با نصب تابلوهای هادی در هر چهار راه شهر و در هر منطقه صنعتی و در هر ساحل و جنگل می توان نشان داد .
علیرغم همی اینها ملاحظه می شود که انسان امروز نسبت به محیط زیست طبیعی خود چگونه جاهلانه و قاصرانه و مقصّرانه و ناتوان و درمانده عمل می کند .
انسان امروز در محیط زیست آلودی غول شهرهایی که با بی تدبیری و جهالت خود ، ساخته و پرداخته است باید زندگی کند با چشم سر ، فروکش کردن روزانی شعله عمر خویش و از دست رفتن سلامتی خود را بنگرد و درمقابل غول خود ساخته، تسلیم و درمانده باقی بماند .

محیط زیست فرهنگی و مهندسی و مدیریت آن

فرهنگ ، محیط زیست انسانی را می سازد . اگر در موضوع مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی و وضعیت و سر نوشتی که امروز دارد ، پیچیدگیهای زیادی مشاهده می شود و محسوس و ملموس است . قطعاً در موضوع محیط زیست انسانی و فرهنگی و مهندسی و مدیریت آن ، پیچیدگی ها چندین و چند برابر است و به دقت و بصیرت و دانشی بس افزون تر نیاز مند است .
هیچ انسان و سازمان و جامعه و رفتار و علم و اندیشه و مصنوعی وجود ندارد که در محیط زیست فرهنگی خاص حیات و رشد نیافته باشد .
همی انسانها و سازمانها و جوامع در محیط زیست فرهنگی زندگی می کنند و بر این محیط زیست اثر می گذارند . این تعامل و تأثیر پذیری و اثر گذاری همواره و همیشه وجود داشته و دارد و خواهد داشت . محیط های زیست فرهنگی متفاوتی که در گوشه گوشی دنیا و کشورهای مختلف شکل گرفته است ، حاصل همین تعامل مستمر است .
همانگونه که محیط زیست طبیعی ، جهانی است و محیط های زیست طبیعی منطقه ای و کشوری و قاره ای در تعامل با یگدیگر بوده و اثر می پذیرند و اثر می گذارند . محیط زیست فرهنگی هم جهانی است و محیط های زیست فرهنگی کشورها و ملت هادر تعامل با یکدیگر بوده و اثر می گذارند و اثر می پذیرند .
منبع: خبرگزاری فارس